دیدگاه نفی صفات از ذات خداوند سبحان، یکی از نظریّات در بحث وجودشناسی صفات الهی است. این نوشتار، بهدنبال بررسی و تحلیل این نظریّه در مدرسه کلامی حلّه با تمرکّز بر آثار اندیشمندان برجسته این مدرسه، یعنی خواجه نصیرالدین، محقّق حلّی، ابنمیثم بحرانی، علّامه حلّی، فخر المحقّقین و فاضل مقداد است. علاوه بر تصریح به نفی صفت در کلام برخی از این متکلّمان و نبودِ آثار قابلتوجّهی از نظریّه عینیّت در این مدرسه، با تحلیل نظریّههای اعتباریدانستن صفات، نفی وساطت صفات در ترتّب آثار بر ذات، تقریر نیابتی از رابطه ذات و صفات، تفسیر سلبی، کارکردی و فعلی از صفات ذاتی، در مدرسه حلّه، میتوان به این نتیجه رسید که گرایش غالب در این مدرسه، دیدگاه نفی صفات است. تنافی اثبات صفت با آموزه توحید ذاتی، بهمعنای نفی تعدّد در ذات و نفی ترکیب، تحلیل ماهیّت صفت و حکم به اتّحاد وصف و صفت و نیز روایات نفی صفت، استدلالهایی هستند که دیدگاه نفی صفات در مدرسه حلّه از آنها بهرهمیبرد. به نظر میرسد که نفی صفت در مدرسه حلّه نسبت به مدرسه بغداد، شفافیّت و صراحت بیشتری داشته است. تصریح به نفی صفت، تفسیر نیابتی از نفی صفات، تمسّک به بیان تمثیلی برای تفهیم بیشتر نفی صفت، تأکید بر ادبیّات تعبیریبودن اسما و صفات الهی، تأکید بر ملازمه الهیات سلبی و نفی صفت و نیز رونمایی رسمی از اعتباریبودن صفات، از نقاط برجسته و چشمگیر این مدرسه کلامی است.